پناهگاه
🔹خالهم یه پسر کوچولو داره، خیلی بچه ی با نمک و شیطونیه. هر وقت کسی اذیتش کنه یا چیزی ناراحتش کنه و میخواد گریه کنه، سریع میدوه تو بغل مامانش و سرشو مچسبونه به شونه مادرش؛ پسر بچه فهمیده که تنها پناهگاهش مادرشه!
🔸یه روز خیلی اذیت میکرد و مامانشو کلافه کرده بود که یهو پاش خورد به لیوان و آبو ریخت رو فرش. مادرشم سرش داد کشید و زد رو دست بچه...
🔹ما میدونستیم تا اتفاقی بیفته میره بغل مادرش (پناهگاهش) ولی اینبار خود پناهگاه ازش ناراحت بود!
🔸یهو دیدیم دوید رفت تو بغل همون مادری که سرش داد زده بود و سرشو گذاشت رو شونه ش. چون تنها پناهگاهش همون مادرش بود! چاره ای نداشت!
🔹اینم درست مثل داستان ما آدمهاست، وقتی از چیزی ناراحت و ناامید میشیم، میریم سراغ پناهگاهمون یعنی خدا! حتی موقعی که گناهی مرتکب میشیم، بازم میریم سراغ خودش و ازش کمک میخوایم، اونم انقدر بزرگه که مارو میبخشه💕
🔻کاش تا جایی که میتونیم پناهگاهمونو ناراحت نکنیم، چون اگه دستمونو ول کنه نابود میشیم...
- ۹۷/۰۸/۲۶